loading...

آئین مستان

متن مداحی اربعین حسینی,مداحی اربعین حسینی,متن نوحه اربعین حسینی,نوحه اربعین حسینی,متن روضه اربعین,روضه اربعین,اربعین,اربعین,متن مداحی اربعین,مداحی اربعین,متن نو

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2232 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 695 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 606 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2843 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3810 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3240 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3568 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4140 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5892 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4370 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2485 زمان : نظرات (0)

بعد یه عالمه بلا و درد و غم کشیدن

پاشو داداش مسافرای اربعین رسیدن

یا حسین به قلب پاکت سلام

من اولین زائرِ کربلام

وای برات گریه کردم هر شب

وای بگو ای طبیب هر تب

وای که راضی شدی از زینب

من و ببخش اگه تا حالا واسه تو نمردم

من و ببخش اگه برات کم تازیونه خوردم

من و ببخش اگه تنت رو

دست خاک گرمه صحرا سپردم

طبیعی ِ از اول محرم گریه کردی، نوکرا هم نفس زدن پا به پاشون گریه کردی، گریه کردی اما تشنه نموندی، گریه کردی اما گرسنه نموندی،گریه کردی اما پا برهنه تو بیابونا نرفتی،قربون گریه ی تک تک شما برم.

امام صادق علیه السلام فرمود: مثل برگی که ازدرخت آروم آروم رو زمین می افتاد، تا این زن و بچه رسیدن خودشون رو ازمحمل ها روی این قبرها انداختن

اونایی که رسیدن کربلا خبر میدن، میگن: من الان رسیدم کربلا،یکی میگه: ما تنظیم  کردیم روز اربعین برسیم کربلا، دلشوره ندارن،میگه: برسیم کربلا، می رسیم پیش محبوبمون امام حسین، قلبمون آروم میشه، ولی تنها کسی که حالش بد بود هر چی نزدیک کربلا می شد اونم زینب بود، می گفت: اون روزی که من وارد کربلا شدم،رقیه با من بود، حالا رفتم برگشتم بی رقیه.

تا خودشون رو انداختن روی این قبرا،یکی میگه: جانم حسین،یکی میگه: علی اکبرم،یکی میگه: علی اصغرم، یکی میگه: قاسمم،یکی میگه: عبدالله، هر کی عزیزش رو صدا میزد،عاقبت همه دور عمه ی سادات رو گرفتن،چون از شب یازدهم کسی گریه ی زینب رو ندیده بود، تازه روضه خوانی های زینب شروع شد، زینب تو کربلا فقط یه جا روضه خوند، اونم توی گودال بود، روضه خون زینب، گریه کن یه دختری بود، عمه این بدن کیه؟

پیغمبر تا دید فاطمه گریه میکنه،گفت: عزیزم چرا گریه میکنی؟ گفت: بابا! شما که نیستی،علی که نیست، داداش حسنش نیست پس کی برا حسینم گریه میکنه؟صدا زد غصه نخور، آخرالزمان یه عده ای میان، مرداشون مثل زن جوان مرده داد میزنن

گفت تو این عالم همه چیز مردونش خوبِ، اما گریه ی برا حسین زنونه خوبِ، امروز نمیگم برا حسین داد بزن،  امروز میگم برا یه نفر دیگه داد بزن، زینب  همچین که گریه می کرد،یه وقت دید سکینه داره میره یه سمتی، گفت: عمه! همه جای عالم گریه کنِ بابا دخترِ، کجا داری میری؟ صدا زد:عمه جان! رباب برا علی اصغر گریه میکنه، لیلا برا علی اکبر گریه میکنه، نجمه برا قاسم گریه میکنه، تو برا بابام گریه میکنی، اما کربلا عموم کسی رو نداره، میخوام برم بگم عمو کجا بودی پامونو تو مجلس شراب باز کردن؟....

همه دور زینب رو گرفتن، یه وقت دیدن زینب داره حرف میزنه، داداش! اگه اینجا نامحرم نبود، آستینم رو بالا میزدم،جای تازیانه هارو بهت نشون میدام، یه نگاه کرد گفت: حسین یادتِ چهار ساله بودم،نیمه شب می اومدیم کنار قبر مادر، بابا اول حرفی که زد صدا زد: حسن جان! حسین جان! این روشنایی هارو کم کن، نمیخوام چشمی به چادر زینب بیوفته... فقط همین قدر بگم داداش: خواهرت از مجلس بازار رد شد، از محله یهودیا..... حسین....

در این سفر یک اشتباه کردم

تو چوب خوردی من نگاه کردم

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1458 زمان : نظرات (0)

برادر جان یتیماتو آوردم من سرِ خاکت
چهل روزه که ماها رو نیاوردن سرِ خاکت
خودم رفتم دلم جا موند دَمِ رفتن سر نعشت
رسیدم با سر زانو با جون کندن سر خاکت
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سرِ خاکت
خودم دیدم سر تو با بنی هاشم سر نیزه
سر عباس سر اکبر سر قاسم سر نیزه
خودم دیدم چه آیاتی برام خوندی سر بازار
صدات می برد دل تنگ منو دائم سر نیزه
گریه کردی سر نیزه
دل رو بردی سر نیزه
قاری من سر بازار
سنگ می خوردی سر نیزه
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سرِ خاکت
نمی دونی چیا دیدم دم آخر سر گودال
تک و تنها می جنگیدم با یک لشکر سرِ گودال
از اونی که می ترسیدم از اون بدتر سرم اومد
تو روی خاک ته گودال من و مادر سر گودال
می زدم بال سر گودال
رفتم از حال سرِ گودال
چادر رو سر زینب
شد لگد مال سر گودال
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سر خاکت

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 769 زمان : نظرات (0)

حسین جان ...
با پایِ پیاده کنارت رسیدم، حسین جان
به جز عشقِ تو  چیزی تو راه ندیدم، حسین جان
غبارِ پایِ زائراتو به چشمام کشیدم، حسین جان ...
سلام ای .. پناه همه بی پناهان
سلام ای .. امید همه روسیاهان
سلام ای .. امید دلِ این گدایان ، حسین جان ...
حسین جان ، حسین جان ...
حسین جان ...
درسته که ناقابلم خاک پاتم، حسین جان
ولی با نگاهت توی زائراتم، حسین جان
به یادِ تمامیِ جامونده هاتم حسین جان ...
به یاد .. اونا که برات سینه چاکن
اونا که .. منادیِ  روحی فداکن
اونا که .. اسیرایِ خاکن ، حسین جان ...
حسین جان ، حسین جان ...
حسین جان ...
گذشت این چهل روز برا من چهل سال ،حسین جان
چهل روزِ می سوزم از داغِ گودال ،حسین جان
به یادِ تنِ بی سرُ جسمِ پامال ، حسین جان ...
برادر .. سرت رو ، رو نیزه میدیدم
برادر ..  نمی دونی چی میکشیدم
برادر .. ببین قد خمیده رسیدم برادر ، حسین جان
کی بود گمانم که کند دشمنِ جانی
بر پیکرِ صد پارۀ تو اسب سواری
ممنوع شود دیده‌ام از اشک فشانی
مهلت ندهندم که کنم مرثیه خوانی
اینها هه از دخت علی خم نکند پشت
ای لالۀ پرپر شده داغ تو مرا کشت

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 653 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیک یا مولای یا اباعبدالله

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

مثه جاده با حس خوبِ سفر

دارم عاشقی و قدم می‌زنم

عجب حس و حالى عجب شوریه

عجب خاطراتى رقم می زنم

جنون من از لطف چشم توئه

خودت خواستى بیقرارت بشم

تو این سیل آشفته آروم شدم

پریشونیِ رمز آرامشم

تو آغوش باده نسیم بهشت

پر از آسمونه هواى زمین

شبیه یه رؤیاس حال و هوام

دوباره شدم زائر اربعین

مسیر عموداى نورانیِ

ستون تا ستونِ امید فرج

با یه كوله غرق گناه اومدم

به منزل رسیدم با یه بار كج

رسیدی دیگه،مثه اونایی که امشب و فردا شب،این چند روزه، رسیدن جلو حرم امام حسین،ستون آخر رو که میای،حرمو می بینی

سلامٌ على ساكن كربلا

 هر کی اینجا نشسته،زن و مرد با من سلام بدن

سلام اى سر زخمىِ  تشنه‌كام

حالا روبروى ضریحت حسین

نشستم بگیرم جواب سلام

توىِ اوج رویاىِ شیرینِ من

تو قابِ چشام ، صحن ارباب بود

پریدم دیدم كربلا نیستم

چقد حیف، این منظره خواب بود

دلِ شب توى خلوتِ بی‌كسى

با اشكام فقط زار زدم عشقتو

اگه كه نشد كربلایى بشم

توى روضه‌ها جار زدم عشقتو

تب نا امیدىِ پرحسرتى

توى بارون چشم مأیوسمِ

كه بغضِ نفس‌هاى جامونده‌ها

مثه سردىِ آه افسوسمِ

درسته واسه بی‌كسىِ دلم

هواى حرم سرپناهه حسین

درسته نخواستى بیام كربلا

آقا باشه هرطور صلاحِ حسین

اگه كه شكسته دلم، راضیم

دلم روشنه كه منو، می‌خرى

خوشم دیر یا زود آقاى من

منو یه سفر كربلا می‌برى

زرنگی امشب یا نه؟ اگه جاموندی یاد جامونده باش،اگه کربلا نتونستی بری، یاد اون دختری باش، که شب اخر گفت: عمه! فکر کنم من کربلا با شما نیام، عمرم قد نمیده، عمه! وقتی از کربلا می رفتیم بدن بابام رو خاک بود، دوست داشتم بیام کنار قبرش، منم زیارت کنم، ولی مثل اینکه عمرم قد نمیده...

امشب یه جوری ناله بزن،یه جوری گریه کن، خودت میدونی و امام حسین، خودت می دونی و آقا، هر جوری بلدی،یه کاری کن امشب اسمت رو برای سال دیگه بنویسن....

به حق سه‌ساله، به حق رباب

به آلاله‌هاى شهید حسین

ایشالا كه سال دیگه اربعین

میام كربلا به امید حسین

درستِ ما جاموندیم، به هر دلیلی، درستِ ما شب اربعین کربلا نیستیم، درستِ همه ی رفیقامون رفتن، درستِ وقتی همه از ما خداحافظی کردن ما دلامون شکست، ولی بدون ابی عبدالله، بُعد مکان و زمان نداره، حواسش هست کی چیکار میکنه...

 وقتی رفت حرم شب جمعه روضه خوند، برگشت اومد گفتن : آقا داره میاد ملاقاتت، اومد جلو گفت: آقا من باید بیام خدمت شما، فرمودند: هر وقت هر کی بیاد زیارت ما، من میام به استقبالش، دوم اینکه یه پیرمردی توی دهات شما کفشارو جفت میکنه،دم در می ایسته خوش آمد میگه، خیلی دوست داشت بیاد کربلا، ولی با شما نتونست بیاد، سلام حسین رو به اون پیرمرد برسون،بگو ما حواسمون بهت هست.

ولی این حرفا فقط برا دل خوشی خودمونه،ما جا موندیم، هر چی میخوام دلم رو خوش کنم نمیشه، کاشکی منم عاشقت بودم،کاشکی منم دیوونت بودم،کاشکی منم سر به صحرا می زدم....

از ده یازده رو قبل از اربعین جمعیت داره میره، هنوزم هر کی میره و میاد، میگه جا نیست، امکانات نیست، ولی مردم هنوز دارن میرن، عاشق و واله ی حسینند، هر جا هر زائری رو تو مسیر می بینند جلوش رو می گیرند، بیا خیمه ی ما، بیا موکب ما، آب و غذا پیش ما بخور، امشب کنار ما باش ما ازت پذیرایی می کنیم، کاشکی یه مشتی از این مردم با قافله ی حسین چنین برخوردی داشتن، آخه وقتی رسیدن کربلا دیگه جونی برا این کاروان باقی نمونده بود.

 ارتفاع ناقه بلنده، وقتی سوار بخواد از ناقه پیاده بشه، باید صبر کنه، ساربان بیاد عنان ناقه رو بگیره، ناقه رو به زانو در بیاره، بعد آروم سوارش روپیاده کنه، ولی اینقده دلاشون تنگ شده بود، دیگه صبر نکردن ساربان بیاد ناقه هارو به زانو در بیاره، مثل برگ خزون از روی ناقه ها می افتادن، امام سجاد بشیر رو صدا زد، بشیر! اگه میشه این ساربانارو ببر تو نخلستانها.بشیر  گفت: آقا ما هم دل تنگ زیارتیم ما هم میخواهیم بیاییم زیارت. امام فرمود: نه عمه هام بار اولِ آمدن، اونا چهل منزل گریه نکردن،فقط کتک خوردن، ممکنه گریه می کنند خودشون رو بزنن، نمیخوام نامحرمی کنارشون باشه، میخوان راحت باشن، همه رفتن، یه وقت امام سجاد دوید صدا زد گفت: مَردُم زن هاتون رو بیارید کمک عمه هام غش کردن.

همه راه باز کردن،امام سجاد قبرهارو میشناسه، دونه دونه رو معرفی کرد،قبر ابی عبدالله رونشون داد، کوچه باز کردن، عمه ی سادات با احترام اومد کنار قبر نشست،شروع کرد حرف زدن...

پریشانِ پریشانم برادر

زداغت گوهر افشانم برادر

سر قبرت هنوزم باورم نیست

زیارت نامه می خوانم برادر

سلام ای لاله ی در خون تپیده

ببین که از سفر زینب رسیده

همین جا خم شدم با یک جهان غم

زدم بوسه به رگ های بریده

همه ی خاطرات داره زنده میشه، هر صحنه ای رو روز عاشورا دیدن مقابل چشماشون داره میگذره

همه اینجا تنت صد چاک کردن

زداغت بر سر من خاک کردن

خودم دیدم به خنده نیزه داران

که خون از نیزه هاشان پاک کردن

برادر نام تو سر بند زینب

مپرس از دخترت شرمنده زینب

خدا داند که هر روزِ اسیری

هزاران جان کنده زینب

چرا از جان نسوزم ای برادر

نفس دارم هنوزم ای برادر

خبر داری که طی این چهل روز

چها آمد به روزم ای برادر

به داغت اربعینی ساخت زینب

به سوگ ماتمت پرداخت زینب

دگر نشناسیم چون لحظه ای که

تو را در قتلگه نشناخت زینب

 نمی دونیم این چهل روزه چی کشیده خانوم، از کربلا رفته دوباره به کربلا برگشته، هیچ کسی نمیدونه چه بلاهایی سرش اومده،قابل درک نیست، فقط امام زمان میفهمه

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت

زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز

قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

داداش! به همه سخت گذشته، اگه نمیشناسی من معرفی شون کنم؟

لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو

بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت

این زن که لطمه می زند این گونه بر خودش

او کیست؟ نجمه است عروس برادرت

آقا! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است

یعنی کجاست قبر علمدار لشگرت

در کربلا هنوز زنی گریه می کند

زینب کُش است ناله ی محزون مادرت

ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود

آورده ام برای تو ته مانده ی سرت

بگرفتم از امام زمان حُکم نبش قبر

تا متصل کنم سر پاکت به پیکرت

دلشوره داشتم که مبادا کنار تو

چشم ربابه باز بیفتد به اصغرت

باید دوباره وارد گودال خون شوم

خواهم اگر دوباره بوسه بگیرم ز حنجرت

من نیز با تو کشته شدم روز واقعه

اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت

 دیگر پس از تو سایه نشینی نمی کند

از بس که بر تو هست وفادار همسرت

دیدن سکینه جلو افتاد، دخترا رو جمع کرده بیایید بریم، آمد خدمت برادر، برادر! قبر عمو کجاست؟ چرا به ما نگفتی عمومون کجاست؟ امام سجاد جلو افتاد،اومدن  کنار علقمه تا بچه ها قبر رو دیدن عقب عقب اومدن،آخه دیدن اون عمو یه قبر کوچیک، حسین...............

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 827 زمان : نظرات (0)

کوچیک بودم که اسمتو شنیدم

از اولش خیلی هوامو داشتی

هر کی می خواست تو رو ازم بگیره

دست منو گرفتی و نذاشتی

تو زندگیم جلوتر از هر عشقی

نمی دونم اسمشو چی بذارم

مادر من تموم زندگیمه

ولی تو رو بیشتر از اون دوست دارم

شاه سلامٌ علیک

حسین سلامٌ علیک

تا زیر پرچمت نفس می کشم

من امشب یه حرفایی رو نمیزنم، که نه من خجالت بکشم نه تو، اصلاً به رو خودتم نیار فردا چه خبره، چقدر بدِ شب اربعین مجلس روضه اینقدر شلوغ،ای کاش امشب دو ردیف آدم اینجا بود، بمیرم براتون،دو سه روزه چه غصه ای خوردید، قربون اونایی برم که به هر دری زدن برن نشد، غصه نخور،یه کربلا نرفته هم من سراغ دارم،اما تو اگه نرفتی نزدنت، اما اونی که من سراغ دارم میخواست بره،از بس زدنش نرسید کربلا....حسین جان منو کربلا امسال نبردی، می خواستی خرابم کنی، من تو رو مردم نمیتونم نگاه کنم، هر کی به ما رسید، تو چرا نرفتی؟لات ها هم رفتن، سر کوچه وایستاده ها هم رفتن...

باز دوباره جاماندم

منم دل دارم،منم دل دارم....

رفتن و تنها ماندم

منم دل دارم،منم دل دارم....

آقا جان من کربلا نرفته نیستم، اگه گفتم اربعین کربلا بیام،آقا شنیدم چهل روزه خواهرت غلام نداره، گفتم:بیام دور کجاوه ی خانم، بگم:خانوم! غلام نداری،نوکر که داری،چهل روزه کسی رکاب برات نگرفت،لذا وقتی رسید هی میگفت: عباس! پیرم کردن،عباس!بیچاره ام کردم،عباس! نامحرما.....

تا زیر پرچمت نفس می کشم

محاله به نفس نفس بیوفتم

خدارو شکر خدا تو رو بهم داد

آروم شدم حرفامو با تو گفتم

دیدی وقتی زمونه عرصه رو بهت تنگ میکنه،تا میری روضه میای دلت وا میشه، آقا! هر وقت از هرجا بریدم،دویدم اومدم روضه، بعضی وقت ها میشینم میگم:بابام،حسین...میگم:حسین،میگم:مادرم،حسین..میگم:حسین..بابا بچه سومش هم رفت سوریه جنازه اومد رفتن گفتن حاجی! دو تا جوان دادی،اونو چرا فرستادی؟ گفت: نشستم دیدم زینب بالاتره یا بچه هام،دیدم زینب بالاتره،گفتم:برو بابا.

اول شعر تبرک شده با بسم الله

اول مرثیه ها هست فقط بسم الله

هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

رفقا کمتر از 50 روز و شب توی روضه ای، اما کمتر از گل کسی بهت نگفته، هر کی رسیده جلوت احترام کرده، من یه خانمی سراغ دارم، فردا که رسید،گفت:

ببین گرفته صدایم

من از صدا زدنت

نفسم در نمی آید

کتکم زدن....

دل ما را به سوی کرببلایت بکشان

بوی سیب حرمت را به مشامم برسان

اربعین آمده و گریه فراوان دارم

بعد چل روز ببین حال پریشان دارم

بر لبم زمزمه و ذکر حسین جان دارم

چشم اُمید به دستان کریمان دارم

کاروان اسراء سوی حرم آمده است

حضرت عالمه با قد خم  آمده است

با تنی زخم و لبریزِ وَرم آمده است

با دلی پر زغم و دیده ی نم آمده است

کاروان آمده افسوس که آب آور نیست

قاسم و اصغر و شهزاده علی اکبر نیست

همه رو آروم کردن،بچه ها رو یکی یکی عمه ی سادات آروم کرد، دو نفر گریه شون بند نمی اومد، یکی رباب ِ،هی می گفتن:چیه خانم؟ می گفت: بچه ام کجاست؟ چرا هر کی سر قبری رفت،بچه ام کجاست؟ امام سجاد اومد آرومش کرد، فرمود: خودم گذاشتمش رو سینه ی بابام. رباب اینو شنید آروم شد،اما سکینه دست بردار نیست،هی می گفت:" وینه عمی؟" عموم کجاست؟.... وقتی علقمه رو نشونش دادن،یه ظرف آب برداشت، راه نمی تونست بره، رسید علقمه، افتاد رو قبر،صدا زد: عمو! پاشو، آب رو آزاد کردن، شنیدم آب نخوردی،حسین.....

وادی کرببلا حال و هوایی شده بود

بر سر قبر حسین شور و نوایی شده بود

کار زینب به خدا نوحه سرایی شده بود

خاطرات سفرش باز تداعی شده بود

ای برادر به خدا بعد تو غوغایی شد

به سر راس تو ای شاه چه دعوایی شد

 دیدم از دور همه بال و پرت را بردند

دیدم از دور چگونه سپرت را بردند

شال بسته شده دور کمرت را بردند

ناگهان در دل گودال سرت را بردند

اشک میریزم و یاد غم عاشورایم

یاد غارت شدن روسری زن هایم

اومد بالا قبر، یه نگاه کرد دید خلوته دورش، افتاد رو قبر، میزد رو قبر، این قرارمون نبود، موهام سفید شد،دستام رو ببین،صورتم رو ببین،یه نگاه کرد دید چند تا اومدن دورش،گفت:داداش! اگه اینا نبودن، کبودی های تنم رو نشونت میدادم، هر کی اومد تازیانه ام زد، اینقدر خودم رو سپر بچه هات کردم، حسین.....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 954 زمان : نظرات (0)

سرخاک تو بی خبر آمدم
عزادارمو خون جگر آمدم
درست است بی بال و پرآمدم
به شوق تو اما به سر آمدم
سرآمد غمِ هجر ،دوری بس است
صبوری صبوری صبوری بس است
رسیدم که با یار صحبت کنم
شه بی سرم را زیارت کنم
نگاهم کنی و نگاهت کنم
اگر اذن دادی شکایت کنم
به نیزار قلبم جزآتش نبود
سفر رفتی ای یار، رسمش نبود
تو رفتی و دنیا به من بد گذشت
و هر لحظه هرجا به من بدگذشت
در این روز و شبها به من بدگذشت
خلاصه که آقا به من بد گذشت
نگو گریه کافیست، صبرت کجاست؟
عزیز دلم سنگ قبرت کجاست؟
اگه  امام چهارم نبود کسی نبود نشون بده،رسید بالا قبری دید کنده شده:"هذا قَبْرُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِیِّ "......
چهل روز یاد تنت سوختم
به یاد زمین خوردنت سوختم
ز داغ به نی رفتنت سوختم
و با کهنه پیراهنت سوختم
همین که دلم سمت گودال رفت
دوباره زغم زینب از حال رفت
یکی بیاد عمه مو به حال بیاره.....
خبر داری اصلا که حیران شدم؟
چو موی تو بر نی پریشان شدم؟
پدر مادر این یتیمان شدم
به من شمر خندید گریان شدم
قدم از فراغ تو خم شد حسین
لباس اسارت تنم شد حسین
چه آمد سر خواهرت بین راه
نشستم به پای سرت بین راه
شدم یک تنه لشگرت بین راه
دویدم پی دخترت بین راه
زمین خورد و از قافله بازماند
ز سنگینی سلسله باز ماند
نبودی و اشکم سرازیر شد
پرو بال من گیر زنجیر شد
حرم کوچه در کوچه تحقیر شد
ازین غصه ها خواهرت پیر شد
غریبانه ماه شبت سنگ خورد
به پیشانی زینبت سنگ خورد
من از شهر کوفه چه ها دیده ام
غمی بدتراز کربلا دیده ام
عجب لطفی از آشنا دیده ام
به گوشت رسیده که را دیده ام؟
کنیز قدیمی من ایستاد
به من نان و خرمای خیرات داد
هر چی بهش گفتم : اُم حبیبه این نان و خرما اگه صدقه است بر  ما حرامِ،گفت والله صدقه نیست، ای روزگار....

 

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 85
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 364
  • آی پی دیروز : 342
  • بازدید امروز : 1,670
  • باردید دیروز : 2,754
  • گوگل امروز : 10
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 11,017
  • بازدید ماه : 91,637
  • بازدید سال : 1,301,561
  • بازدید کلی : 19,807,389